جدول جو
جدول جو

معنی قرت قرت - جستجوی لغت در جدول جو

قرت قرت(قُ قُ)
جرعه جرعه. (ناظم الاطباء). نام آواز فروبردن آب بسیار به گلو
لغت نامه دهخدا
قرت قرت
جرعه جرعه
تصویری از قرت قرت
تصویر قرت قرت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرت فرت
تصویر فرت فرت
تندتند، به شتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرچ قرچ
تصویر قرچ قرچ
صدای ساییدن دندان ها به هم، قرچ قروچ، دندان قروچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، کشک سیاه، ترف، پینو، پینوک، رخبین، ریخبین، لیولنگ، ترپک، هبولنگ، هلباک
فرهنگ فارسی عمید
(فِ فِ)
جلد و شتاب. (آنندراج). به شتاب و شتابان و به زودی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ قُ)
مرکّب از: ترکی قزل، سرخ + قرت، گرگ، نفرینی است مانند زهرمار، زغنبوت، کوفت، کوفت کاری، درد بیدرمان
لغت نامه دهخدا
(خِ خِ)
صوت، و حکایت از صوت مته ای که چوبی را سوراخ میکند و یا چرخ خیاطی و امثال آن که بصدا درمی آید. بیشتر کسی این را میگوید که بخوابست وبر اثر صداهای فوق از خواب بازماند و بصورت اعتراض میگوید: آنقدر خرت خرت شد که من از خواب بیدار شدم
لغت نامه دهخدا
(چِ چِ)
حکایت آواز شکستن تخمۀ هندوانه و خربوزه و غیره. صدائی که چون تخمۀ هندوانه و خربوزه با دندان شکنند، به گوش رسد
لغت نامه دهخدا
(پَرْ وَ دَ)
با جرعه های بزرگ چیزی را آشامیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
بنگرید به قراقروت قراقروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره قورت
تصویر قره قورت
ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
بجلدی بشتاب: چو فرت فرت زحمدانم آب شهوت جست لبم چنین شد و چشمم چنان زحیرانی
فرهنگ لغت هوشیار
((قَ رَ قُ))
یکی از انواع لبنیات به رنگ سیاه و بامزه بسیار ترش که از دوغ به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرت فرت
تصویر فرت فرت
((فِ تْ فِ))
فرت و فرت، تندتند، به شتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قره قروت
تصویر قره قروت
ترف
فرهنگ واژه فارسی سره
صدای جویدن چیزی، صدای کشیدن چیزی بر روی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، حرف اضافی، نق نق
فرهنگ گویش مازندرانی